حیرت انگیزترین دیدنی های دنیا

کلیسای جامع سنت باسیل در مسکو

مجسمه آزادی در نیویورک

ماچو پیچو در پرو

تاج محل در آگرا در هندوستان

برج ایفل در پاریس

اهرام بزرگ و مجسمه ابوالهول در مصر

دیوار چین در کشور چین

صخره وسیع و تک سنگی آیرز در قلمرو شمالی استرالیا

آسیاب های بادی در هلند

مسجد و موزه ابا صوفیه در ترکیه

نماهای باستانی در آتن

کوه فوجی در ژاپن

بنای بزرگ سنگی و باستانی استونهنج در جنوب انگلستان

ساعت بیگ بن در لندن

قلعه زیبای Neuschwanstein در بایرن آلمان

دهانه کوه بهشت در نیوزیلند

برجستگی دریاچه در اسکاتلند

مجسمه های مرموز جزیره ایستر در مثلث پلینزی کشور شیلی

مجسمه عیسی مسیح در ریودوژانیرو برزیل

کاخ سفید واشنگتن در آمریکا

برج کج پیزا در ایتالیا

قبه الصخره در بیتالمقدس

آبشار نیاگارا در مرز انتاریو کانادا و نیویورک آمریکا

هتل های آنگکور وات در کامبوج ویتنام

برج العرب در دبی

قلعه سبوس در رومانی

کوه اورست در مرز تبت و نپال

مکه مکرمه در عربستان سعودی

دروازه براندنبورگ در برلین آلمان

کلیسای سنت پیترز واتیکان در رم ایتالیا

دهکده مونت سنت میشل در فرانسه

یادبود ملی کوه راشمور در داکوتای جنوبی آمریکا

آبشار ویکتوریا بین زامبیا و زیمبابوه

پارک ملی گراند کانیون در ایالت آریزونای آمریکا

Mismi Nevado در پرو (منبع از رودخانه آمازون)

آشویتس در لهستان

مجسمه بودای بزرگ در کاماکورا توکیو در ژاپن

نپتون و کاخ ورسای در فرانسه

دماغه امید خوب در آفریقای جنوبی

چشمه Trevi در رم ایتالیا

شهر پترا در اردن

مجموعه مسکونی Sagrada Familia در بارسلونا اسپانیا

شفق شمالی در نروژ

هرم چیچن ایتزا در مکزیک

مجسمه های اینوک شوک در کانادا

غار دوران پارینه سنگی Lascaux در فرانسه

کوه جدول در آفریقای جنوبی

آداب خواستگاری رفتن
اگر مراسم خواستگاری انجام شود، علاوه بر اینكه سنتی پسندیده رعایت شده است، به شناخت بهتری ازطرف مقابل دست می یابیم. یكی ازدلایلی كه ازدواج جوانان را ناپایدارمی كند، انتخاب همسربه صورت فردی است. معمولاً هنگامی كه ازدواج ها با حضور و موافقت خانواده ها صورت می گیرند، ازپایداری بیشتری برخوردار می شوند.
از دیگر عوامل مۆثر بر پایداری این ازدواج ها، وجود امكان بیشتر برای شناخت است. آنچه جوان را از بزرگسال متمایز می كند، میزان تجارب بیشتر فرد بزرگ سال است وگرنه ساختارهای ذهنی در هر دو مورد مشابه است. پس ما وقتی به تنهایی ازكسی تقاضای ازدواج می كنیم، فرصت استفاده ازتجارب ارزنده دیگران را ازدست می دهیم و به شناختی محدود از فرد دل خوش می كنیم.
فواید شناخت در خواستگاری جمعی
در شناخت جمعی چون افراد زیادی در شناسایی نقش دارند، شناخت دقیقتر انجام میشود. در این نوع شناخت، فرد از جوانب گوناگون مورد سنجش قرار میگیرد و هرکس از زاویه خاصی به وی مینگرد. بنابراین، علاوه بر بررسی کلّیت وجود فرد، به جنبههای ویژه او نیز توجه میشود كه درنتیجه انتخاب بهتری صورت میگیرد؛ زیرا هدف همه حاضران شناخت طرف مقابل است. در انتخاب جمعی، زمانی که افراد مجرب پس از ارزیابی خود فرد مقابل را تأیید میکنند، امید به استحکام زندگی زوجین بیشتر میشود تا هنگامی که فقط یک فرد به انتخاب فردی دیگر میپردازد.
شناخت جمعی، اطمینان خاصی را برای فرد به ارمغان میآورد. وقتی که چند نفر بر خوب بودن فردی صحّه میگذارند، دختر یا پسر با اتکا به شناختی که از ناحیه دیگران بهدست میآورند، از آرامش روانی بیشتری برخوردار میشوند؛ به این ترتیب هر یك از آنها به هنگام گزینش همسر، قوت قلب بیشتری دارند. این در حالی است كه در انتخاب فردی، که توسط خود دختر یا پسر صورت میگیرد، مدام نگران هستند که مبادا طرف مقابل از شایستگیهای لازم برخوردار نباشد؛ زیرا در این صورت آنها خود را بهدلیل انتخاب نامناسب، مستحق سرزنش و شماتت میبینند و آرامش روانی خویش را از دست میدهند.
از دیگر فواید شناخت جمعی، کاهش تردید در انتخاب است. تجربه نشان میدهد هنگامی كه شخص به تنهایی مبادرت به انتخاب همسر میکند، سخت دچار تردید در گزینش همسر میشود، زیرا نگران است که مبادا به میزان کافی از شناخت نرسیده باشد. اما وقتی که در کنار شناخت خود، شناخت دیگران را نیز ملاک قرار دهید از تردیدها کاسته و باعث میشود زودتر به انتخاب صحیح برسید. شناخت جمعی، مانع تأخیر بیمورد در ازدواج میشود و از درگیریهای شخص با خودش میکاهد و او را کمتر دچار کششهای درونی میکند.
مشورت با دیگران نیز موهبت دیگری است که دختر یا پسر جوان به هنگام همسر گزینی میتوانند از آن بهرهمند شوند. افلاطون میگوید: وقتی آدمی بر سر دوراهی قرار میگیرد، در صورتی که همراهانی دارد باید با آنها مشورت کند و تا معلوم نشده است که هر راه به کجا میرسد، نباید گامی پیش بنهد. پس عقل که ابزار شناسایی است از طریق وقوف بر یافتههای دیگران به انتخابی بهتر دست مییابد؛ چراكه با مدد عقل دیگران، توانی مضاعف مییابد.
حسن دیگری که خواستگاری جمعی دارد این است که دختر احساس احترام بیشتری میکند و برداشت او این است که برای او احترام ویژهای قائل شدهاند؛ حال آنکه در انتخاب فردی چنین احساسی ندارد.
چرا خواستگاری پسر از دختر؟
در جامعه ما رسم بر این است كه خانواده پسر به خواستگاری دختر بروند. خواستگاری پسر از دختر، امری عرفی است كه از فطرت مرد و زن نشئت می گیرد؛ زیرا مرد خواهان است و زن خوانده؛ مرد طالب است و زن مطلوب؛ فطرت مرد طلب و نیاز است و فطرت زن جلوه وناز.
خواستگاری مرد به دلیل بالا بودن ارزش، حیثیت، لطافت و ظرافت زن است. گوهر را در موزه نگهداری می كنند و این خواستاران هستند كه برای دیدن آن موجود ارزشمند به سراغش می روند. بنابراین كاملاً خلاف فطرت، احترام و شخصیت زن است كه به دنبال مرد برود. برای مرد قابل تحمل است كه از خانمی خواستگاری كند و آن خانم بهانه بیاورد، نازكند، شرط بگذارد و نهایتاً جواب منفی بدهد. اما برای زن قابل تحمل نیست كه مردی را به همسری خود دعوت كند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود؛ زیرا زن می خواهد الهه عشق، معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند.
تجربه ها نشان می دهد اكثر دخترانی كه از پسران خواستگاری كرده اند، پس ازازدواج با نارضایتی، اختلاف با خانواده همسر و شكست روبه رو شده اند. مطالب ذكرشده، واقعیت های اجتماع بشر است. به عقیده ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف آمریكایی، حیا وخودداری ظریفانه زن، غریزی نیست. بلكه دختران درطول تاریخ دریافته اند كه این مسئله اختصاص به جنس بشر ندارد. همواره این مأموریت به جنس نر داده شده است كه خود را دل باخته و نیازمند به جنس مخالف نشان بدهد. شاید بتوان گفت خواستگاری از جنس ماده درمیان انسان ها نه غریزی است و نه آموخته تاریخ، بلكه فطری است. به این معنا كه جذب و انجذاب میان آدمیان برخواسته ازعواطف عالی انسانی است و نه صرفاً تمایلات جسمی وجنسی.
اما متأسفانه امروزه نهضت فمینیسم و متعصبان به جنس زن، به بهانه برابرسازی حقوق زن و مرد این موجود ظریف و رۆیایی را كه بهشت می تواند زیر پای او باشد از عرش به فرش آورده و شخصیت انسانی و الهی او را لكه داركرده است.
نکاتی درمورد آداب خواستگاری
* طبق سخنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) بهترین روز برای خواستگاری، روز جمعه و در ساعات بعد از ظهر است. همچنین بهتر است زمانی برگزار نشود که قمر در عقرب است.
* برای به دست آوردن آرامش، قبل از خواستگاری دو ركعت نماز طلب بخوانید و دعا كنید كه آنچه خیر و صلاح است برای شما پیش آید.
* از آنجا كه اولین دیدارها همیشه در اذهان می ماند، رعایت پاكیزگی و منظم بودن بسیار مهم است.
* جلسه اول خواستگاری را در خانه عروس برگزاركنید نه جای دیگر، زیرا محیط خانه آرامش بیشتر و شناخت كاملتری به دنبال دارد.
* حضور والدین و یا شخص امین و با تجربه، كمك زیادی به انجام خواستگاری می كند.
* مهم نیست چند نوع میوه خریداری كرده اید. اما سعی كنید با زیبا چیدن آنها و پاكیزگی و زیبا آراستن سالن پذیرایی، محیطی دلپذیر ایجاد كنید.
* از پوشیدن لباس های تنگ كه باعث ناراحتی شما می شود و همچنین از پوشیدن لباس های پر زرق و برق اجتناب كنید به دلیل اینكه جلب توجه می كنند و تمركز را برهم می زنند.
* برای دستیابی به شناخت بیشتر از خانواده پسر و نیز آشنایی با فرهنگ وآداب و رسوم و موقعیت اقتصادی آنها جلسه یا جلساتی از گفتگوها را در منزل پسر برگزار كنید.
* دختر و پسر برای شناخت بیشتر از یكدیگر می توانند به نحوه راه رفتن، نشستن، صحبت كردن و حتی كفش پوشیدن طرف مقابل توجه كنند. همه این رفتارها نشان دهنده شخصیت فرداست.
* صحبت حضوری دختر و پسر با یكدیگر بهتر از صحبت كردن با تلفن، چت و... است. با صحبت كردن حضوری قادر به دیدن حالات و حركات و نحوه مكالمات یكدیگر هستید. در نتیجه، با رعایت این مطلب به شناخت بهتری خواهید رسید.
* اگر در نگاه اول از ظاهر فرد مقابل خوشتان نیامد ولی برایتان قابل تحمل بود، با او به گفتگو بپردازید؛ شاید نظرتان عوض شد.
* چنانچه در اواسط جلسه احساس كردید طرف مقابل مناسب شما نیست، جلسه را متوقف كنید. زیرا در صورت ادامه، ممكن است بین افراد وابستگی ایجاد شود. در این صورت، دادن جواب منفی سخت است و به فرد مقابل ضربه روحی وارد می شود.
شعر جدید
وقتی شیطان به ذهن خواب آلوده ام بوسه زد
وقتی دستان سردش رابه روی دستان زردم گذاشت
وسوسه ها ی زهرآگین مرا غرق خود کردند
کوچه پر شداز
نگاه سمی یک شاهپرک
وبوی سرد اقاقی
وقتی در آن شب بی ستاره گم شدم
تنها به فکر کلبه امید بودم
میدانم در جاده سفید ابرها
رعدوبرق در کمین ا ست
امامن روزی دستانم را به دست امید خواهم سپرد
آن روز برسنگ قبر ابلیس گلی نخواهم گذاشت
چشمانم به به رنگ آفتاب خواهد شد
وقلبم همچوآسمان صاف ودرخشان
غمی دروجودم رخنه کرده
کاش کسی میتوانست مرا
ازآغوش خواب رهایی دهد
تا به زندگی باز کردم
وبه تنهایی به کلبه امید پانگذارم
ودرآنشب بی ستاره گم نشوم
کاش....
شاعر:یکی از دوستان خوبم به نام مریم
دختر پسر
دختري از پسري پرسيد : آيا من نيز چون ماه زيبايم ؟
پسر گفت : نه ، نيستي
دختر با نگاهي مضطرب پرسيد : آيا حاضري تکه اي از قلبت را تا ابد به من بدهي ؟
پسر خنديد و گفت : نه ، نميدهم
دختر با گريه پرسيد : آيا در هنگام جدايي گريه خواهي کرد ؟
پسر دوباره گفت : نه ، نميکنم
دختر با دلي شکسته از جا بلند شد در حالي که قطره هاي الماس اشک چشمانش را نوازش
ميکرد ، پسر اما دست دختر را گرفت ، در چشمانش خيره شد و گفت :
تو به انداره ي ماه زيبا نيستي بلکه بسيار زيباتر از آن هستي
من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه اي کوچک از آن را
و اگر از من جدا شوي من گريه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد
خدا را شکر ...
خداراشكر كه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم . اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.
I am thankful for the husband who snores all night, because that means he is healthy and alive at home asleep with me
____________
خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.
I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street
____________
خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.
I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed.
____________
خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند. اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.
I am thankful for the clothes that a fit a little too snag, because it means I have enough to eat
____________
خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.
I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard
____________
خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعني من خانه اي دارم.
I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning, because it means I have a home
____________
خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.
I am thankful for the parking spot I find at the far end of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation
____________
خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعني من توانائي شنيدن دارم.
I am thankful for the noise I have to bear from neighbors, because it means that I can hear
____________
خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.
I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear
____________
خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.
I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive
____________
خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم. اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
I am thankful for being sick once in a while, because it reminds me that I am healthy most of the time
____________
خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.
I am thankful for the becoming broke on shopping for new year , because it means I have beloved ones to buy gifts for them
<< لذت زندگی >>
يك تاجر آمريكايى نزديك يك روستاى مكزيكى ايستاده بود كه يك قايق كوچك ماهيگيرى از بغلش رد شد كه توش چند تا ماهى بود!
از مكزيكى پرسيد: چقدر طول كشيد كه اين چند تارو بگيرى؟
مكزيكى: مدت خيلى كمى !
آمريكايى: پس چرا بيشتر صبر نكردى تا بيشتر ماهى گيرت بياد؟
مكزيكى: چون همين تعداد هم براى سير كردن خانوادهام كافيه !
آمريكايى: اما بقيه وقتت رو چيكار ميكنى؟
مكزيكى: تا ديروقت ميخوابم! يك كم ماهيگيرى ميكنم!با بچههام بازى ميكنم! با زنم خوش ميگذرونم! بعد ميرم تو دهكده میچرخم! با دوستام شروع ميكنيم به گيتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با اين نوع زندگى !
آمريكايى: من توي هاروارد درس خوندم و ميتونم كمكت كنم! تو بايد بيشتر ماهيگيرى بكنى! اونوقت ميتونى با پولش يك قايق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قايق ديگه هم بعدا اضافه ميكنى! اونوقت يك عالمه قايق براى ماهيگيرى دارى !
مكزيكى: خب! بعدش چى؟
آمريكايى: بجاى اينكه ماهىهارو به واسطه بفروشى اونارو مستقيما به مشتریها ميدى و براى خودت كار و بار درست ميكنى... بعدش كارخونه راه ميندازى و به توليداتش نظارت ميكنى... اين دهكده كوچيك رو هم ترك ميكنى و ميرى مكزيكو سيتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نيويورك... اونجاس كه دست به كارهاى مهمتر هم ميزنى ...
مكزيكى: اما آقا! اينكار چقدر طول ميكشه؟
آمريكايى: پانزده تا بيست سال !
مكزيكى: اما بعدش چى آقا؟
آمريكايى: بهترين قسمت همينه! موقع مناسب كه گير اومد، ميرى و سهام شركتت رو به قيمت خيلى بالا ميفروشى! اينكار ميليونها دلار برات عايدى داره !
مكزيكى: ميليونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟
آمريكايى: اونوقت بازنشسته ميشى! ميرى به يك دهكده ساحلى كوچيك! جايى كه ميتونى تا ديروقت بخوابى! يك كم ماهيگيرى كنى! با بچه هات بازى كنى !
با زنت خوش باشى! برى دهكده و تا ديروقت با دوستات گيتار بزنى و خوش بگذرونى!!!
حکايت زن و خدا
روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست! چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد! زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباسهای مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست!
ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد. زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم فقط پسر بچه ای پشت در بود. پسرک لباس کهنه ای به تن داشت، بدن نحیفش از سرما می لرزید و رنگش از گرسنگی و خستگی سفید شده بود. صورتش سیاه و زخمی بود و امیدوارانه به زن نگاه می کرد! زن با دیدن او بیشتر از پیش عصبانی شد و در را محکم به چهار چوبش کوبید. و دوباره منتظر خداوند شد.
خورشید غروب کرده بود که بار دیگر در خانه زن به صدا درآمد. زن پیش رفت و در را باز کرد...
پیرزنی گوژپشت و خمیده که به کمک تکه چوبی روی پاهایش ایستاده بود، پشت در بود. پاهای پیرزن تحمل نگه داشتن بدن نحیفش را نداشت. و دستانش از فرط پیری به لرزش درآمده بود. زن که از این همه انتظار خسته شده بود، این بار نیز در را به روی پیرزن بست!
شب هنگام زن دوباره با خداوند صحبت کرد و از او گلایه کرد که چرا به وعده اش عمل نکرده است!؟
آنگاه خداوند پاسخ گفت:
من سه بار به در خانه تو آمدم، اما تو مرا به خانه ات راه ندادی!
این داستان واقعی است و ارزش خواندن را دارد!
این داستان را نه به خواست خود، بلکه به تشویق و ترغیب دوستانم مینویسم. نام من میلدرد است؛ میلدرد آنور Mildred Honor. قبلاً در دیموآن Des Moines در ایالت آیوا در مدرسهء ابتدایی معلّم موسیقی بودم. مدّت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درآمدم کمک کرده است. در طول سالها دریافتهام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با این که شاگردان بسیار بااستعدادی داشتهام، امّا هرگز لذّت داشتن شاگرد نابغه را احساس نکردهام.
برای خواندن این داستان به ادامه مطلب بروید.
حکايت از خود گذشتگی
- پسر پرسيد: بستنى با شکلات چند است؟
- خدمتکار گفت: ٥٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جيبش کرد، تمام پول خردهايش را در آورد و شمرد. بعد پرسيد:
- بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به اين که تمام ميزها پر شده بود و عدهاى بيرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن ميز ايستاده بودند، با بیحوصلگى گفت:
- ٣٥ سنت
- پسر دوباره سکههايش را شمرد و گفت:
- براى من يک بستنى بياوريد.
خدمتکار يک بستنى آورد و صورتحساب را نيز روى ميز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوقدار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تميز کردن ميز رفت، گريهاش گرفت. پسر بچه روى ميز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود.
يعنى او با پولهايش میتوانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برايش باقى نمیماند، اين کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود.
شگرد های موفقیت
نظر یادتون نره
خوش لباسي به شما اعتماد به نفس ميدهد
نظر یادتون نره
چرا حلقه ازدواج بايد در انگشت چهارم قرار بگيرد ؟
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید.
تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.
(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)
1. ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ
و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
2. چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید
3. به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند .
4. سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید.
انگشت شصت نمایانگر والدین است.
انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند .
به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
5. لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید .
سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید.
انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران هستند.
آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند .
این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.
6. اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید.
انگشت کوچک نماد فرزندان شما است.
دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
7. انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم
(همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید.
احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید.
به این دلیل که آنها نماد زن و شوهرهاي عاشق هستند که برای تمام عمر با هم می مانند.
عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.
انگشت شصت نشانه والدین است .
انگشت دوم خواهر و برادر .
انگشت وسط خود شما .
انگشت چهارم همسر شما .
و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است
الفبای زندگی
الفبای زندگی
A – Accept : پذیرا باشید: دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید ، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید ، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید
. B - Break away : خودتان را جدا سازید: خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید
. C - Creat : خلق کنید : خانواده ای از دوستان و آشنایانتان تشکیل دهید و با آنها امیدها ، آرزوها ، ناراحتی ها و شادی هایتان را شریک شوید
. D – Decide : تصمیم بگیرید: تصمیم بگیرید که در زندگی موفق باشید . در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا می کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد
. E - Explore : کاوشگر باشید : جستجو و آزمایش کنید . دنیا چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می شناسید
. F - Forgive : ببخشید : ببخشید و فراموش کنید . کینه فقط بارتان را سنگین تر می کند و الهام بخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند
. G - Grow : رشد کنید: عادات و احساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع و سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شوند
. H – Hope : امیدوار باشید: به بهترین چیزها امید داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان پذیر است ، البته اگر در کارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید
. I - Ignore : نادیده بگیرید: امواج منفی را نادیده بگیرید . روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیت های گذشته را بخاطر بسپارید . پیروزی های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیت های آینده هستند
. J – Journey : سفر کنید: به جاهای جدید سر بزنید و با فکر روشن ، امکانات جدید را آزمایش کنید . سعی کنید هر روز چیزهای جدیدی را بیاموزید ، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می کنید
. K – Know : بدانید: بدانید که هر مساله ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد در نهایت حل خواهد شد . همان طور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمای طاقت فرسای زمستان می آید.
L – Love : دوست بدارید : اجازه دهید که عشق به جای نفرت ، قلبتان را پر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجود ندارد ، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است ، تمام خوشبختی و شادی در وجودتان قرار دارد
. M – Manage : مدیر باشید: بر زمان مدیریت داشته باشید ، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد . استفاده درست از زمان باعث می شود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید
. N - Notice : توجه کنید: هرگز افراد فقیر ، ناامید ، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکی را که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید
. O -Open : باز کنید: چشم هایتان را باز کنید و به تمام زیباییهایی که در اطرافتان وجود دارد نگاه کنید ، حتی در سخت ترین و بدترین شرایط ، چیزهای زیادی برای سپاسگزاری وجود دارد
. P –Play : بازی و تفریح کنید: فراموش نکنید که در زندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید . بدانید که موفقیت بدون شادی و لذت های مشروع ، مفهومی ندارد
. Q – Question : سوال کنید: چیزهایی را که نمی دانید بپرسید ، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده اید
. R – Relax : آرامش داشته باشید: اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شما حاکم شود و به یاد داشته باشید که همه چیز در نهایت درست خواهد شد.
S – Share : سهیم شوید: استعدادها ، مهارتها ، دانش و توانائیهایتان را با دیگران تقسیم کنید ، زیرا هزاران برابر آن به سمت خودتان برمی گردد
. T – Try : تلاش کنید: حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می رسند تلاشتان را بکنید . با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهرو خبره می شوید
. U – Use : استفاده کنید : از استعدادها و توانایی ها یتان به عنوان بهترین هدیه استفاده کنید . استعدادهایی که تلف شوند ارزشی ندارند. استفاده صحیح از استعدادها و تواناییهایتان برای شما پاداش های غیرمنتظره ای به دنبال دارد
. V – Value : احترام بگذارید: برای دوستان و اقوامی که شما را حمایت و تشویق کرده اند ، ارزش قایل شوید و هر کاری که از دستتان بر می آید برای آنها انجام دهید
. X – X-Ray : اشعه ایکس: با دقت و شبیه اشعه ایکس به قلب های انسانهای اطراف خود بنگرید در نتیجه شما زیبایی و خوبی را در قلب آنها خواهید دید
. Y – Yield : اجازه دهید: اجازه دهید که صداقت و درستکاری وارد زندگیتان شود. اگر شما در راه درستی حرکت کنید در انتها خوشبختی را خواهید یافت
. Z – Zoom : تمرکز کنید: زمانی که خاطرات تلخ ، ذهنتان را پر کرده است ، به جاهای شاد بروید . اجازه ندهید که تلخی ها مانع رسیدن شما به اهدافتان شود. در عوض روی توانایی ها ، رویاها و فردایی روشن تمرکز کنید.




من تازه از جایی اومدم که هیچ آدمی و حتی هیچ موجود زندهای دوست نداره اونجا باشه, پس منو همراهی کنید تا اگه تونستم داستان زندگیمو براتون بنویسم.