بر گوش جانم می سرد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله


منم نواده ي هاجر که پيش چشم ترم
به مذبح آمده اين بار هر دو تا پسرم


دو تا کبوتر من قابل ضريح تو نيست
اگر به خاک مي افتند هم فداي حرم



السلام عليك يا أباعبدالله
وعلي الارواح التي حلت بفنائك عليكم مني جميعا
سلام الله أبدا مابقيت وبقي الليل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السلام علي الحسين
وعلى علي بن الحسين
وعلى أولاد الحسين
وعلى أصحاب الحسين


چشمي كه در بهشت تو گريان نمي شود
بايد حواله داد به دست جهنمش

هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند

گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع پیش لوایت خمند







بر من لباس نوكري‌ام را كفن كنيد
نوكر بهشت هم برود باز نوكر است



به یاد داغ بانو، دلشکسته
محرم می روم دنبال دسته




دوباره شعرهای محتشم وار
نوشته می شود بر روی دیوار

سلام بر حسین